سالهاست که در دیار دوست سامان گرفته است؛ شیرزاد سرآوانی را مردی که درگاهِ جنگ و هل من مبارز دشمن، به دفاع از من و تو برخاست. زند­گی­اش را کرد و خویش را سخاوتمندانه بَذْل (جسمش را در معرض گلوله­ها و ترکش­ها قرار داد و سینه سپر کرد تا راه دشمن به خانه و کاشانه­ی ما سد شود.)

(سالهاست که در دیار دوست سامان گرفته است؛ شیرزاد سرآوانی را گرچه اکنون بی­سامانی ظاهری­اش را می­بینیم و مقیم شدن او را در آسایشگاه­ها.)

(روح نازک­تر از برگ کُل او، امّا طاقت دیدن صحنه­های درنده­ خویی دشمن را نداشت.) روحش آسیب دید. بسیار بیشتر از آسیبی که جسم او از اصابت گلوله­ها و ترکش­ها دیده بود. در هجوم بادهای مخالف که سبزه و درخت را می­سوزاند و به خاکستر تبدیل می­کرد.

(صفحه­ی حساس این روح خدایی، صدای غرّش گلوله و بمب­های دشمن را در خود ثبت کرد؛ و تا اکنون نیز، صدای تجاوز، که درشنی تانک­ها و غرّش هواپیماها تبلور یافته، آزاردهنده و کاهنده­ی روح و جان شیرزاد سراوانی است.)

شیرزاد، در گردان­های مختلف لشکر بیست و هفت محمّدرسول­الله صلّی الله علیه و اله و سلّم و نیز لشکر ده سیّد الشدا علیه السّلام، حماسه آفرینی کرد. با سابقه­ی چهار تا پنج بار مجروح شدن. آخرین بار گلوله­ای به سرش اصابت کرد و شیرزداد سراوانی، پس از آن، دیگر به دنیای ما تعّلق نداشت، تا امروز که هیچ توقعی ندارد.

شیرزاد سراوانی پهلوان عرصه­ی کشتی، با عناوین قهرمانی و نایب قهرمانی در سطح تهران، و پهلوان دفاع از خّد و مرز جغرافیایی و اعتقادی ایران سربلند، امروز مقیم بازار جانبازی است. سند زنده­ی مقاومت مردم نجیب کشور ایران.

شاید تقدیر چنین بوده است که بخشی از عمر شیرزاد در آسایشگاه­های مختلف بگذرد و پس از گذشت پانزد سال از جنگ تحمیلی، هنوز پنجه­ی پهلوان شیرزاد، در پنجه­ی موج انفجار جنگ، تاوان پاسخ دندان شکن به رجزخوانی متجاوزان بعثی را پس بدهد.

اینک شیرزاد، با مصرف روزانه چهارده تا هجده قرص رنگارنگ، به مصافی دیگر آمده است. مصاف درد پنهان ناشی از جهاد، با دشمنان خدا. محروم از مهربونی، و دور از خانواده­اش؛ سامان یافته در کوی دوست.