دلبرم مست ناز بود آن شب
غرق رازونیاز بود آن شب
برلبش آیه های قرآن بود
پای تاسرنماز بود آن شب
هلا! شب بود وغریو ملائک عرش را می لرزاند، کائنات امّن یجیب می خواند و اشک توبه بود که از چشم بنی آدم می ریخت و دعاها ، راه را به ملکوت می کشاندند، شب بود وانتظار َ، چون نگین انگشتری قلبهای سوخته و داغدار، همراه با تپش زمان، شهیدان را به شفاعت میخواند ، کاش طولانی ترین یلدای تاریخ عشق ، واقع میشد و صبح تکرار نمیگردید، شب بود و روح خدا نماز می گزارد و قرآن تلاوت میکرد .
می گویند همه چیز را از نگاه میتوان دریافت و نگاه آیینۀ درون آدمی است َ، کیست که آن نگاه را ندیده باشد و مطمئن نشده باشد که آن نگاه دریچه ای بود تا بتوانی در آن آئینۀ تمام نما، نفس مطمئنه را ببینی، چشم های حضرت روح الله آرامش بود و اطمینان بود که ازچشم های نگاه زیبا و سادۀ او منتشرمی شد و در برق نگاهش ،َ پوسیدگی مررت های شیطانی دیده میشد و زوال قدرت اهریمن در سطوت نگاهش دیدنی بود و هلا! که دروادی سخن ، دربارۀ حضرت روح الله ، دوست و دشمن پس انداخته اند و براستی که هیچ یک سخن تازه ای نیاورده اند.
برنامه دوم – ساعت و زمان – ارتحال حضرت امام
ای روی تو شمع محفل بیماران
وی یاد تو مرهم دل بیماران
بربستر مزگ ما طبیبانه بیا
ای دید تو حلّ مشکل بیماران
شهیدان قهرمانان جرات و شهامت و وقت شناسی و شجاعتند ، آنان میدانستند که اینک جای تعلّل نییست و دروازه های ملکوت به زودی بسته خواهد شد، چه زندانه پیش دستی کردند و زودتر جا گرفتند درکنگره های بهشت مثالی، تاورود شکوهمند حضرت روح الله را به جهان برین ،تماشا کنند، اینک ما وا مانده ایم و بار سنگین امانت َ، ما مانده ایم و تکلیف طاقت سوز اطاعت، ما مانده ایم و عشق به راه امام، عشق به اطاعت از ولایت .
ای عقده گشای دل دیوانۀ من
ای نور رخت چراغ کاشانۀ من
بردار حجاب از میان تا یابد
راهی به رخ تو چشم بیگانۀ من
مردان بزرگ روزگار، چنانکه حضرت روح الله ، فراتر و متعالی را به چشم دل رصد می کنند ، آنان ساحت آزادگی و استغنا و بزرگواری را دیده اند و در وادی ” فاخلع نعلیک” پای نهاده اند، ابنیا و اولیاء الهی، مقام و مرتبه و نسبت وجودی شان ، رغما رغم زیست در مٌلک ، مقام قداست و قرب و فناست، این مردان مگر نه این است که از جنسی دیگرند و رشته های هستی شان از تارو پودی دیگر که اثر ریاضت خالصانه شان به دست آمده باقته شده است ، در وجود اینان دنیا و آخرت وماده و معنا به هم پیوند خورده است و زندگی دنیوی شان نیز رنگی الهی و صبغه ای اخروی و ملکوتی دارد.
مردانی چنین، آن هنگام که قدم به عرصۀ سیاست می گذارند نیز، سودای قدرت و عطش جاه طلبی و انباشت گری ندارند، بلکه آمده اند تا زندگی روزانۀ مردمان را در حدّ مقدورات خویش از ساحت غفلت دورکنند و برمعاش خاکستری رنگ مردمان ه، سبزی پرطراوت ملکوتی بیافشانند و عطر وارستگی و آزادگی را به جای غبار تعلق در فضای حیات آنان جاری سازند.
حضرت رو ح الله نیز، از این گروه مردان آسمانی بود که ظرف عظیم وجودش ، لبریز از توکل و حس معنوی و درک دل آگاهانه نسبت به حقیقت غفلت زدۀ عالم معاصر بود ، او آمد تا برگی قدسی برکتاب تاریخ بیافزاید و سطرسطر این صفحۀ تاریخ را با انفاس روحانی و شعر وجود ی اش برنویسد او از مرز مشهورات عالم گذر کرد وبا ضجرۀ نورانی آسمان، مردم را به صلاح و ضدح دعوت کرد.
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که درهجر رخش داد کشم
سالها می گذرد حادثه های می آید
انتظار فرج از نیمۀ خرداد کشم
سلام برحسین
سلام بر علی بن حسین
سلام براولاد حسین
سلام براصحاب حسین
سلام برخمینی و نگاهش
سلام برخمینی و یارانش که جان کمترین متاع بازارعاشقی شان بود.
سلام برخمینی و نائب برحقش مظلومیّت